نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: ارتباط با جنس مخالف

1529
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35896
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    ارتباط با جنس مخالف

    سلام دوستان. خواهش می کنم کمکم کنید. پسری هستم 30 ساله با انبوهی از مشکلات در زندگی. لطفا در مورد ارتباطم با این دختر خانم کمکم کنید نیاز به کمک فوری دارم. با این که 30 سالمه تا حالا با دخترا ارتباط زیادی نداشتم. چون در یک خانواده خشک و مذهبی بزرگ شدم و تنها فرزند خانوادم. به همین خاطر همیشه محدودیت زیادی روی من بوده. ولی خوشبختانه با اینکه تو دانشگاه دخترای زیادی اطرافم بودن تا الان عقده ای نشدم و عقده دختر بازی نداشتم. این اولین دختری هست که تا این حد باهش ارتباط داشتم. الان متوجه بعضی رفتاراش نمی شم. لطفا کمکم کنید. حالا همه داستان رو تعریف می کنم.
    ایشون رو خیلی اتفاقی سال آخر دانشگاه دیدم. اومده بود سر کلاس ترم بالایی ها و بعد کلاس ازم جزوه می خواست. تعجب کردم چرا سراغ من اومد. چون من آدم کم حرفی هستم و خیلی ها اصلا متوجه حضورم در کلاس نمی شن. ظاهر ساده ای هم دارم. یعنی خوش قیافه نیستم. خلاصه جزومو گرفت و خیلی هم خوشش اومد. گفت خیلی کامله. از من شمارمو گرفت و خواست که بقیه جزوه هامو قرض بگیره. به همین بهونه در ارتباط بودیم. بعضی وقتا هم وقتی جزوه هامو پس می داد برام هدیه می آورد.
    وقتی فارغ التحصیل شدم و برای فوق لیسانس رفتم یک دانشگاه دیگه، بهم گفت دیگه اینجا نمیای؟ گفتم چرا اگه کاری دارین در خدمتم. خلاصه چندبار دیگه به بهانه جزوه هم دیگرو دیدیم. البته رابطه آنچنانی نبود در همون حد جزوه گرفتن. بالاخره اونم فارغ التحصیل شد. ولی همیشه مناسبت ها به من پیامک می داد. یک بار پیامک داد که دارم برای مهاجرت اقدام می کنم. شما نمی خوای اقدام کنی؟ گفتم الان سربازی هستم. وقت ندارم. گفت خودم همه کارها رو برات انجام می دم. ولی قبول نکردم. از اون به بعد دیگه با من تماسی نگرفت.
    بعد از سربازی احساس کردم دلم براش تنگ شده. گفتم بذار عید رو بهش تبریک بگم. بعدش دوباره ارتیاط های مجازی برقرار شد. دوباره مسیله مهاجرت رو پیش کشید. من از مشکلاتم گفتم و گفتم که نمی تونم مهاجرت کنم. ولی ازم خواست هر مشکلی داشتم بهش بگم. گفت بذار منم شریک غمت بشم. گفت شما تو درسا خیلی به من کمک کردین. به شما افتخار می کنم....
    وقتی دید کار درست و حسابی ندارم گفت برم شرکتشون در خواست کار بدم. ولی نرفتم. چون وقتی گفت "بهت افتخار می کنم" به فکر فرو رفتم... نمی دونستم این حرفا بین دختر پسرا عادی هست یا نه. یا وقتی این حرفا رو می زنن ممکنه علاقه ای در بین باشه. آخه تا حالا با دختری رابطه نداشتم....
    وقتی گفتم همکارش نمیشم طوری جواب داد که احساس کردم ناراحت شده. خواستم از دلش در بیارم. گفت بعد یه مدت بیا دوباره درخواست بده. کم کم داشتم قانع میشدم برم که تماس گرفت و گفت کارم خیلی زیاده. به همش نمی رسم. چند نمونه از کاراش رو برام فرستاد. تصمیم گرفتم کمکش کنم...بعضی جاها راهنماییش کردم و بعضی برنامه ها رو براش نوشتم... اونم خیلی خوشحال شد و دوباره گفت خوسحالم که با شما آشنا شدم...
    بعد از یه مدت با من تماس گرفت که می خواد یه کار جدید رو کنار کار اصلی شروع کنه. از من در خواست همکاری کرد. گفتم این کار مناسب شما نیست. بهتره در محل کار فعلی سعی کنید با بقیه بخش ها همکار بشید و چیزی یاد بگیرید. اونم قبول کرد و چند تا نمونه کار جدید فرستاد. متاسفانه رییس شرکت ماجرا رو فهمید و عذرش رو خواست. خلاصه یه روز گفت دادم استعفا می دم.
    وقتی ماجرا رو تعریف کرد خیلی نارحت بود. من هم که فکر می کردم تو این ماجرا مقصرم ازش خواستم حضوری ببینمش تا ازش معذرت خواهی کنم. اونم قبول کرد.
    حالا نمی دونم کجا قرار بگداریم. کافی شاپ، پارک یا دانشگاه،یا خیابون. راستش با توجه به حرفایی که در این چند سال بین ما رد و بدل شد نمیدونم ایشون الان چه فکری میکنه. دخترها میشه راهنماییم کنین؟ آخه وقتی همش میگه بهت افتخار میکنم منظورش چیه؟ اگه تو کافی شاپ قرار بذاریم ممکنه فکر کنه دارم درخواست دوستی می کنم؟
    راستی عیبی نداره براش هدیه ببرم؟ چون چند بار برام هدیه آورده. البته هدیه که نه...در حد سوغاتی و این جور چیزا...البته خودش بهم تاکید کرد اصلا براش چیزی نبرم...
    راستش این قرار ملاقات صرفا برای قدردانی و عذرخواهی بابت اتفاقاتی هست که من هم مسببش بودم. نه قرار دوستی و این جور چیزا. ولی فکر می کنم اگه به صرف چیزی دعوتش نکنم یا هدیه نبرم کم لطفی باشه. حالا سوال اصلی اینه که:
    کجا قرار بذاریم؟ هدیه ببرم یا نه؟
    و این رابطه صرفا یه رابطه کاری میمونه یا ممکنه این دختر خانم برداشت دیگه ای کنه؟
    راستش تو زندگی شخصی کلی مشکل دارم. بعضی وقتا دلم میگره و ناخواسته می خوام با یکی حرف بزنم. یکی که مسخرم نکنه. این جور وقتا می خوام به یه بهونه ای سر صحبت رو با ایشون باز کنم. به همین خاطرم تو پروژه های کاری کمکش کردم.
    متتشکرم از وقتی که صرف مطالعه این مطالب کردید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 6 ساله دختری رو می شناسم. تا کی باید ادامه بدم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط saman30 نمایش پست ها
    سلام دوستان. خواهش می کنم کمکم کنید. پسری هستم 30 ساله با انبوهی از مشکلات در زندگی. لطفا در مورد ارتباطم با این دختر خانم کمکم کنید نیاز به کمک فوری دارم. با این که 30 سالمه تا حالا با دخترا ارتباط زیادی نداشتم. چون در یک خانواده خشک و مذهبی بزرگ شدم و تنها فرزند خانوادم. به همین خاطر همیشه محدودیت زیادی روی من بوده. ولی خوشبختانه با اینکه تو دانشگاه دخترای زیادی اطرافم بودن تا الان عقده ای نشدم و عقده دختر بازی نداشتم. این اولین دختری هست که تا این حد باهش ارتباط داشتم. الان متوجه بعضی رفتاراش نمی شم. لطفا کمکم کنید. حالا همه داستان رو تعریف می کنم.
    ایشون رو خیلی اتفاقی سال آخر دانشگاه دیدم. اومده بود سر کلاس ترم بالایی ها و بعد کلاس ازم جزوه می خواست. تعجب کردم چرا سراغ من اومد. چون من آدم کم حرفی هستم و خیلی ها اصلا متوجه حضورم در کلاس نمی شن. ظاهر ساده ای هم دارم. یعنی خوش قیافه نیستم. خلاصه جزومو گرفت و خیلی هم خوشش اومد. گفت خیلی کامله. از من شمارمو گرفت و خواست که بقیه جزوه هامو قرض بگیره. به همین بهونه در ارتباط بودیم. بعضی وقتا هم وقتی جزوه هامو پس می داد برام هدیه می آورد.
    وقتی فارغ التحصیل شدم و برای فوق لیسانس رفتم یک دانشگاه دیگه، بهم گفت دیگه اینجا نمیای؟ گفتم چرا اگه کاری دارین در خدمتم. خلاصه چندبار دیگه به بهانه جزوه هم دیگرو دیدیم. البته رابطه آنچنانی نبود در همون حد جزوه گرفتن. بالاخره اونم فارغ التحصیل شد. ولی همیشه مناسبت ها به من پیامک می داد. یک بار پیامک داد که دارم برای مهاجرت اقدام می کنم. شما نمی خوای اقدام کنی؟ گفتم الان سربازی هستم. وقت ندارم. گفت خودم همه کارها رو برات انجام می دم. ولی قبول نکردم. از اون به بعد دیگه با من تماسی نگرفت.
    بعد از سربازی احساس کردم دلم براش تنگ شده. گفتم بذار عید رو بهش تبریک بگم. بعدش دوباره ارتیاط های مجازی برقرار شد. دوباره مسیله مهاجرت رو پیش کشید. من از مشکلاتم گفتم و گفتم که نمی تونم مهاجرت کنم. ولی ازم خواست هر مشکلی داشتم بهش بگم. گفت بذار منم شریک غمت بشم. گفت شما تو درسا خیلی به من کمک کردین. به شما افتخار می کنم....
    وقتی دید کار درست و حسابی ندارم گفت برم شرکتشون در خواست کار بدم. ولی نرفتم. چون وقتی گفت "بهت افتخار می کنم" به فکر فرو رفتم... نمی دونستم این حرفا بین دختر پسرا عادی هست یا نه. یا وقتی این حرفا رو می زنن ممکنه علاقه ای در بین باشه. آخه تا حالا با دختری رابطه نداشتم....
    وقتی گفتم همکارش نمیشم طوری جواب داد که احساس کردم ناراحت شده. خواستم از دلش در بیارم. گفت بعد یه مدت بیا دوباره درخواست بده. کم کم داشتم قانع میشدم برم که تماس گرفت و گفت کارم خیلی زیاده. به همش نمی رسم. چند نمونه از کاراش رو برام فرستاد. تصمیم گرفتم کمکش کنم...بعضی جاها راهنماییش کردم و بعضی برنامه ها رو براش نوشتم... اونم خیلی خوشحال شد و دوباره گفت خوسحالم که با شما آشنا شدم...
    بعد از یه مدت با من تماس گرفت که می خواد یه کار جدید رو کنار کار اصلی شروع کنه. از من در خواست همکاری کرد. گفتم این کار مناسب شما نیست. بهتره در محل کار فعلی سعی کنید با بقیه بخش ها همکار بشید و چیزی یاد بگیرید. اونم قبول کرد و چند تا نمونه کار جدید فرستاد. متاسفانه رییس شرکت ماجرا رو فهمید و عذرش رو خواست. خلاصه یه روز گفت دادم استعفا می دم.
    وقتی ماجرا رو تعریف کرد خیلی نارحت بود. من هم که فکر می کردم تو این ماجرا مقصرم ازش خواستم حضوری ببینمش تا ازش معذرت خواهی کنم. اونم قبول کرد.
    حالا نمی دونم کجا قرار بگداریم. کافی شاپ، پارک یا دانشگاه،یا خیابون. راستش با توجه به حرفایی که در این چند سال بین ما رد و بدل شد نمیدونم ایشون الان چه فکری میکنه. دخترها میشه راهنماییم کنین؟ آخه وقتی همش میگه بهت افتخار میکنم منظورش چیه؟ اگه تو کافی شاپ قرار بذاریم ممکنه فکر کنه دارم درخواست دوستی می کنم؟
    راستی عیبی نداره براش هدیه ببرم؟ چون چند بار برام هدیه آورده. البته هدیه که نه...در حد سوغاتی و این جور چیزا...البته خودش بهم تاکید کرد اصلا براش چیزی نبرم...
    راستش این قرار ملاقات صرفا برای قدردانی و عذرخواهی بابت اتفاقاتی هست که من هم مسببش بودم. نه قرار دوستی و این جور چیزا. ولی فکر می کنم اگه به صرف چیزی دعوتش نکنم یا هدیه نبرم کم لطفی باشه. حالا سوال اصلی اینه که:
    کجا قرار بذاریم؟ هدیه ببرم یا نه؟
    و این رابطه صرفا یه رابطه کاری میمونه یا ممکنه این دختر خانم برداشت دیگه ای کنه؟
    راستش تو زندگی شخصی کلی مشکل دارم. بعضی وقتا دلم میگره و ناخواسته می خوام با یکی حرف بزنم. یکی که مسخرم نکنه. این جور وقتا می خوام به یه بهونه ای سر صحبت رو با ایشون باز کنم. به همین خاطرم تو پروژه های کاری کمکش کردم.
    متتشکرم از وقتی که صرف مطالعه این مطالب کردید
    به نظرم بهتره اول خودت برای خودت مشخص کنی چی از رابطه می خوای یا به عبارتی اول بگو نظر خودت درباره اون دختر چیه بدون توجه به اینکه اون دختر درباره شما چه فکری می کنه

    می خوای باهاش ازدواج کنی

    می خوای ایشون به عنوان دوست دخترت باشه

    می خوای رابطه تون در حد کار باقی بمونه

    یا هر شکلی که می خوای داشته باشه
    ویرایش توسط آرش67 : 07-10-2017 در ساعت 03:45 PM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35896
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : 6 ساله دختری رو می شناسم. تا کی باید ادامه بدم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به نظرم بهتره اول خودت برای خودت مشخص کنی چی از رابطه می خوای یا به عبارتی اول بگو نظر خودت درباره اون دختر چیه بدون توجه به اینکه اون دختر درباره شما چه فکری می کنه

    می خوای باهاش ازدواج کنی

    می خوای ایشون به عنوان دوست دخترت باشه

    می خوای رابطه تون در حد کار باقی بمونه

    یا هر شکلی که می خوای داشته باشه
    خب راستش دختر خوبی به نظر میاد. تا الانم خیلی به من لطف داشته. هر کاری براش انجام دادم چند برابر برام انجام داده. اخلاقشم خوبه. وقتی با هم صحبت می کنیم با من زیاد مخالفت نمیکنه. به نطرم احترام میگذاره. اما خب یک سری مسایل دیگه هم هست. ایشون چندبار سربسته گفته یه سری مشکلات خانوادگی داره. یعنی پدر و مادرش جدا شدن. از طرفی خانواده من هم بسیار متعصب و مذهبی هستند و فقط دخترای چادری رو قبول دارن. بعید می دونم به همچین وصلتی راضی بشن. دیگه اینکه ایشون می خواد مهاجرت کنه ولی به من هم همش میگه بیا شما هم اقدام کن. راستش من با اینکه با خانوادم اختلاف دارم، چون تنها فرزند خانوادم، نمی خوام و نمی تونم تنهاشون بذارم. اینها رو به این دختر خانم گفتم. ولی باز هم میگه اقدام کن. حداقل ویزا بگیر. وخب حرف های اونجوری هم میزنه...یعنی میگه بهت افتخار می کنم و از ایم حرفا... آخر اینکه وضع مالیشم خیلی از من بهتره. ولی خیلی هم سعی میکنه برام کار پیدا کنه. راستش دلم می خواد این رابطه به ازدواج ختم بشه ولی با این مشکلات نمی دونم شدنی هست یا نه. ولی خب اگه یه مدت ازش بی خبر باشم دلم براش تنگ میشه. بگین چی کار کنم؟ مستقیم درباره مشکلاتم بهش بگم؟
    ولی فعلا مسیله سر اولین ملاقات هست که چی کار کنم. این چیرایی هم که گفتم صرفا در باره شناختی هست تا الان ازشون داشتم. برای ازدواج قطعا باید شناخت بیشتری پیدا کنم. دلم می خواد بیشتر با روحیات ایشون آشنا بشم. ایشون اولین دختری بود که وارد زندگی من شد. دلم می خواد آخریشم باشه. ولی با این مشکلاتی که دارم نمی دونم میشه به ازدواج امیدوار بود.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,487 بار در 1,290 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : 6 ساله دختری رو می شناسم. تا کی باید ادامه بدم؟

    نظر شخصی من اینه که فکر میکنم ایشون از شما خوشش اومده و اگر در این فکرین که بیشتر بشناسینش و رابطه بدون تعهد رو طولانی تر کنید مطمن باشید ایشون مجرد نمیمونه یا اینکه به زودی به خارج میره به نظرم اول یه تحقیق درمورد خانوادش و خودش انجام بدین و بعد با خانواده هم یه مشورتی بکنید و نظراونا رو جویا بشد که با همچین دختری اشنا هسید و در نهایت میتونید بفهمید که وقتی خواسید ایشونو ملاقات کنید ایا لازم هست براش هدیه بخرید یا نه و یا به صورت تلفنی تشکر کردن کافیه. ببینید اگر قرار نیست با ایشون ازدواج کنید و احتمال کمی میدید که به ازدواج ختم بشه ، احساسات اون خانمو درگیر نکنید و سعی کنید جدی برخورد کنید (بهتره اول تکلیف خودتونو مشخص کنید چون هر رفتار شما ممکنه اشتباه برداشت بشه )
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26659
    نوشته ها
    2,494
    تشکـر
    2,521
    تشکر شده 1,530 بار در 1,089 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : 6 ساله دختری رو می شناسم. تا کی باید ادامه بدم؟

    سلام
    به نظرم شما اول باید عاقلانه و به دور از احساسات راجع به ایشون و رابطه تون فکر کنید
    اصلا نظرتون راجع به ایشون چی هست؟
    به ازدواج باهاشون فکر کردین؟
    موقعیت و شرایط ازدواج دارین؟
    اگه بله هست سطح خونواده ها به هم میان؟
    چقدر ایشون رو میشناسید؟

    با توجه به چیزایی که گفتین برای شما طبیعیه که براتون خوشایند باشه با کسی درد و دل کنید، چون به هر حال آدم احساس داره و گاهی لازمه احساساتش رو بیان کنه
    در مورد این دختر خانم که به این شکل با شما حرف میزنن، ما زیاد شناختی نداریم که ببینم منظورشون دقیقا چی هست
    بعضی ها هستن آدمای خونگرمی هستن و زود با بقیه ارتباط میگیرن
    ولی خب میتونه یه چیزی فراتر از یه رابطه ی رسمی باشه، شاید از شما خوششون اومده باشه
    شاید جزوه هایی که شما بهشون دادین خیلی براشون مفید بوده و میخواستن متقابلا برای شما کمکی انجام بدن
    همیشه که قرار نیست دخترا از کسی که زیاد خوش تیپ باشه خوششون بیاد
    به خصوص اینکه فرمودید از جزوه و تلاش و کمک شما خوششون اومده
    گاهی آدم کسی رو میبینه به دلش میشینه و ناخوداگاه بهش علاقه مند میشه

    چون شما ایشون رو این مدت می شناسید با توجه به رفتار و ظاهر و اخلاقشون یه محل رو برای قرار ملاقاتتون در نظر بگیرید
    به نظرم اگه هم توی دانشگاه هم رو ببینین شاید بد نباشه، چون همونجا هم آشنا شدید و سوع تفاهمی هم پیش نمیاد
    چون بعضی دخترا حساس هستن و رفتن به کافی شاپ رو با یه پسری که بهش تعهدی ندارن درست نمیدونن

    در مورد هدیه هم جالبه که چندین بار به شما هدیه دادن، شاید علاقه مند شدن
    شاید جزوه های شما خیلی براشون مفید بوده و میخواستن اوج احترام و تشکر رو نشون بدن
    اگه میبینین که اصرار داشتن واسه شون هدیه نبرید، شاید بهتر باشه هدیه نبرید براشون
    یا اگه از روی تعارف بوده و هدیه دادن شما باعث ناراحتیشون نمیشه خب بد هم نیست
    باید دید رفتار و شخصیت ایشون دقیقا چه مدلی هست
    دخترها معمولا دوست ندارن از پسرهای غریبه هدیه بگیرن، من به شخصه این مورد رو اصلا دوست ندارم
    اما ایشون خودشون چند بار به شما هدیه دادن
    اگه هم صلاح میدونید یه هدیه در حد هدایای خودشون براشون ببرید، یا مثلا یه کتاب بهشون هدیه بدید شاید بهتر باشه.

    ولی همونطور که اول عرض کردم اول موضع و هدف خودتون رو مشخص کنین و سعی کنین درگیر احساسات نشین و قبل از تعهد بهشون وابسته نشین چون شما زمینه ی این وابستگی رو بیشتر دارین و آدم وقتی وابسته بشه باعث میشه نتونه درست حسابی طرف مقابلش رو بشناسه و تصمیم درستی بگیره.
    اجازه هم ندین رابطه تون از حد رسمی فراتر بره فعلا.
    البته این ها نظر شخصی بنده بود و شما با توجه به شناخت و افکار و برنامه های خودتون بهتر میتونید تصمیم بگیرید.
    موفق باشین.
    ویرایش توسط یلدا 25 : 07-10-2017 در ساعت 07:00 PM

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : 6 ساله دختری رو می شناسم. تا کی باید ادامه بدم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط saman30 نمایش پست ها
    خب راستش دختر خوبی به نظر میاد. تا الانم خیلی به من لطف داشته. هر کاری براش انجام دادم چند برابر برام انجام داده. اخلاقشم خوبه. وقتی با هم صحبت می کنیم با من زیاد مخالفت نمیکنه. به نطرم احترام میگذاره. اما خب یک سری مسایل دیگه هم هست. ایشون چندبار سربسته گفته یه سری مشکلات خانوادگی داره. یعنی پدر و مادرش جدا شدن. از طرفی خانواده من هم بسیار متعصب و مذهبی هستند و فقط دخترای چادری رو قبول دارن. بعید می دونم به همچین وصلتی راضی بشن. دیگه اینکه ایشون می خواد مهاجرت کنه ولی به من هم همش میگه بیا شما هم اقدام کن. راستش من با اینکه با خانوادم اختلاف دارم، چون تنها فرزند خانوادم، نمی خوام و نمی تونم تنهاشون بذارم. اینها رو به این دختر خانم گفتم. ولی باز هم میگه اقدام کن. حداقل ویزا بگیر. وخب حرف های اونجوری هم میزنه...یعنی میگه بهت افتخار می کنم و از ایم حرفا... آخر اینکه وضع مالیشم خیلی از من بهتره. ولی خیلی هم سعی میکنه برام کار پیدا کنه. راستش دلم می خواد این رابطه به ازدواج ختم بشه ولی با این مشکلات نمی دونم شدنی هست یا نه. ولی خب اگه یه مدت ازش بی خبر باشم دلم براش تنگ میشه. بگین چی کار کنم؟ مستقیم درباره مشکلاتم بهش بگم؟
    ولی فعلا مسیله سر اولین ملاقات هست که چی کار کنم. این چیرایی هم که گفتم صرفا در باره شناختی هست تا الان ازشون داشتم. برای ازدواج قطعا باید شناخت بیشتری پیدا کنم. دلم می خواد بیشتر با روحیات ایشون آشنا بشم. ایشون اولین دختری بود که وارد زندگی من شد. دلم می خواد آخریشم باشه. ولی با این مشکلاتی که دارم نمی دونم میشه به ازدواج امیدوار بود.

    مشخصه که شما تمایل داری با ایشون ازدواج کنی و یه سوال مهم اینه تا الان چرا اقدام نکردی؟ البته یه سری مشکلاتی که احتمال داره در آینده برات پیش بیاد رو گفتی ولی به نظرم یکم شل و ول پیش رفتی و همچنان هم داری همین روند رو ادامه میدی جواب درست و دقیق سوالات و مشکلاتت رو خودت بهتر و دقیقتر می تونی بهش برسی و نیاز داری اطلاعات بیشتری کسب کنی که کمی همت و انرژی و صرف وقت می خواد

    من فکر میکنم بهتره که سعی کنی یکم ذهنت رو منظم کنی تا از چیزی که شاید بهش بشه گفت آشفتگی دور بشی که نتیجه اش میشه تصمیم بهتری بگیری و فکر می کنم در این ضمینه مشاور ازدواج بتونه بهت کمک بسیار خوبی بکنه


    من فکر میکنم چون ایشون فرزند طلاقن باید یه خورده بیشتر به خصوصیات رفتاری شون حساس بشید چون معمولا سطح آسیبهایی که این افراد در کودکی می خورند از افراد عادی بیشتره اینو هم بگم به صرف فرزند طلاق بودن نمیشه در مورد آدما تصمیم نهایی رو گرفت چه بسا ایشون از نظر روحی و روانی نسبت به شما سالمتر باشن

    یک مسئله دیگه اینکه چون شما تا به حال رابطه جدی با جنس مخالف نداشتید ممکنه تصمیم درستی نگیرید و با کمی هم صحبتی و ابراز علاقه و صمیمی شدن به اشتباه فکر کنین دیگه هیچ کس رو به جز ایشون نمی تونین دوست داشته باشین و به همین دلیل ممکنه مسائلی رو نادیده بگیرید که در که آینده موجب آزار شما بشه

    در مورد اینکه خانوادت می تونن با حجاب ایشون کنار بیان یا نه رو خودت باید بسنجی و ببینی این موضوع چه قدر برات هزینه داره و شما سرسخت ترید یا خانواده ( من به شخصه اجازه نمیدم خانواده ام در این گونه موارد دخالت کنن و رفتار صحیح هم فکر میکنم همین باشه شما باید متوجه باشی که داری مستقل میشی و خودت داری تشکیل خانواده میدی و زندگیتو با یه نفر که قراره تا آخر عمر در کنارت باشه شریک میشی اگه بخوای در این موارد اینقدر به نظرای خانوادت در مورد همسرت اهمیت قائل بشی در ازدواجت با هر کسی هم که باشه به دلیل این نوع رفتارها مشکلاتی خواهی داشت)

    و در مورد ایشون من زیاد نمی شناسمشون ولی با همین چند خط توضیحتون

    فکر می کنم سعی کرده با شما صمیمیتر بشه و چیزایی هم که بهتون گفته نشون میده نسبت به شما احساسی بیشتر از همکلاسی بودن و یا رابطه کاری داشتن داره با توجه به اصرارشون به مهاجرت و صحبتاشون میشه با احتمال بالا حدس زد که ایشون به ازدواج با شما هم فکر کرده


    در مورد محل قرار از ایشون سوال کن کجا همو ببینیم (=تصمیم رو بزار به عهده ایشون ) و اگه از شما نظر خواست رستوران برای صرف شام یا کافی شاپ می تونه جای خوبی باشه

    در مورد هدیه دادن یا ندادن باید بگید چی شد که ایشون این حرفو زدن
    ولی از نظر من به طور کلی هدیه دادن کار قشنگی هست و من اگه جای شما بودم هدیه دادن رو ترجیح می دادم (و شاید خیلی زودتر از این اقدام می کردم )و گمون نمی کنم ایشون ناراحت بشه


    یه مورد دیگه مساله مهاجرت ایشون هست که اگه دیدین رابطه تون داره جدی میشه به احتمال زیاد می تونه به مشکل جدی تبدیل بشه و باید قبل از اینکه وابستگیتون خیلی شدید بشه حلش کنین.باید ببینین می تونین با هم به توافق برسین
    به چه دلیل ایشون می خوان از ایران برن از کی به این موضوع فکر می کنند و چقدر جدی هستند و آیا راه حل جایگزین میشه براش در نظر گرفت یا نه

    در کل بهتره در آینده نزدیک به صورت جدی در مورد ازدواج با ایشون صحبت کنین و با راهنمایی مشاور در مورد ایشون به نتیجه برسین ( همین جلسه اول اشاره هایی داشته باشین خیلی خوبه هم ایشون رو محک میزنین و از دو دلی در میاین و هم انگیزه و آمادگی یشتری پیدا می کنین )
    اگر شما دو نفر برای ازدواج با هم مناسبید که چه بهتر ولی اگر به هر دلیلی جوابتون نه هست بهتر شماره ایشون رو برای همیشه از گوشیتون پاک کنین (همچنین خودشون رو از ذهنتون) و بدونین صورت منفی بودن جواب هر چی بیشتر قضیه رو کش بدید در آینده بیشتر اذیت میشن

    به نظرم اینکه میگید : (می خوام (=دوست دارم ) ایشون نفر اول و آخر زندگیم باشه) حرف خیلی خیلی اشتباهیه و بهتره این مسئله رو در تصمیم گیری هاتون دخالت ندین
    ویرایش توسط آرش67 : 07-11-2017 در ساعت 02:48 AM
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : ارتباط با جنس مخالف

    آنچه از انسان سرمی زند ، رفتاری است که شخصیت او را نمایان می سازد . " رفتار " انسان ، آینه ای است از درونیات و ویژگی های شخصیتی او . حال آنکه چگونه رفتار نمائیم و از چه رفتارهایی حذر نمائیم ، موضوع مورد بحث در این مقاله می باشد . برآنیم تا در این مجال ، ساختارهای صحیح روابط انسانی به خصوص اصول و ضوابط مهم و برجسته در رابطه ی بین دختران و پسران را مورد بررسی قرار دهیم .


    انسانی كه برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قائل است، روابطش را با دیگران به گونه ای تنظیم می كند كه در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شده باشد.

    چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود كه انسان به نیازهای روانی خود در كنار نیازهای زیستی خویش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران، بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد. این نوع برخوردِ احترام آمیز، به دور از پرخاشگری، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر سوء استفاده انجام می گیرد.


    بهتر است در ابتدا به تفاوت دو اصطلاح " شرم " و " حیا " بپردازیم. شرم كه بیشتر مترادف با خجالت كشیدن و یا كناره گیری كردن است، اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یك برخورد اجتماعی. فردی كه دچار شرم است، در یك موقعیت اجتماعی خاص نمی تواند رفتار مناسب و مطلوب از خود نشان دهد.

    اصطلاح دیگر حیاست. حیا ، یك صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد در انجام اعمالی كه خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد.

    حیا در حقیقت نوعی توانایی است، در حالی كه شرم یا خجالت، نوعی ناتوانی به شمار می آید. انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد، دچار شرم است؛ در حالی كه وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر، مادر، معلم و یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین كاری نیز برمی آید، ولی به دلیل داشتن صفت حیا خویشتن داری كرده، آن را انجام نمی دهد، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است. با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیا با جنس مخالف را از یكدیگر تفكیك كنیم. برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است، در حالی كه برخورد مبتنی برحیا، برخوردی خویشتندارانه و ارادی است.

    كسانی هستند كه در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده، از خود شرم افراطی نشان می دهند؛ دسته ای دیگر انواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند. پسری كه به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پای خود را گم می كند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری كه در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح كلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به درستی و مبتنی بر تفكر بیان نماید، مصداق چنین برخوردی هستند. چنین فرد یا افرادی از این ناتوانی به نوعی دچار آسیب خواهند شد.


    این نوع برخورد به صور مختلف مانند عصبانیت، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب، عجولانه رفتار كردن و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود. هیجان كه یك حالت برانگیختگی روانی است شامل تمامی مواردی كه نام بردیم اعم از ترس، خوشحالی، عصبانیت، عجله و امثال این هاست.

    هر چند كه هیجانات اجزای لاینفك رفتار انسانی هستند ، ولی باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن رفتار مناسب ، تحت كنترل در آیند.

    برخورد با جنس مخالف به شكل هیجان زده، می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح ما را تحت الشعاع خود قرار دهد. به طور كلی، توصیه روان شناسان به انسان، كنترل هیجان ها و حفظ خونسردی در تمامی موقعیت های زندگی است. این توصیه، از رفتار اجتماعی ما با جنس مخالف نیز جدا نیست.


    پرخاشگری ، تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یك شیء و یا شخص دیگر. برخی از برخوردهای بین دو جنس در جامعه ی ما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است.

    پسری كه برای نشان دادن توجه خود به یك دختر، با موتور و یا ماشین از كنار او به سرعت می گذرد و او را دچار ترس می كند ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است. پرخاشگری نسبت به جنس مخالف می تواند مشكلاتی را در زندگی آتی انسان ایجاد كند.


    پرخاشگری كه سرچشمه ی آن یك تمایل درونی برای آسیب زدن می باشد، ممكن است به صورت اعمالی كه به نحوی فرد مقابل را ناراحت می كند و یا می رنجاند و نیز گفتن كلماتی كه به نوعی آزار دهنده است، تجلی داشته باشد.

    گاهی برخی از افراد ، برخوردهای غیر عادی و ناپخته ای از خود نشان می دهند که به لحاظ فرهنگی، تحول هوشی و تحول شخصیتی، آنان را در سطحی بسیار پایین و مبتذلی قرار می دهد. متلك گویی، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است.


    افراط در معاشرت ، معمولاً متأثر از فرهنگ غربی در زمینه ی ارتباط بین دو جنس می باشد . این رابطه بیشتر در میان خانواده هایی دیده می شود كه دارای یك فرهنگ منسجم و اصیل شرقی و اسلامی نیستند. اختلاط بیش از حد بین دختر و پسر پیش از ازدواج ، با توجیهاتی مانند زمینه سازی برای شناخت بهتر دو جنس از یكدیگر ، و یا زمینه سازی برای كسب تجربیات عملی برای انجام یك ازدواج موفق صورت می گیرد.

    میهمانی ها، جشن تولدها، مراسم مختلف ورزشی و مسافرت های دسته جمعی كه معمولاً بستر و محمل چنین روابطی است، در میان این دسته از افراد به وفور دیده می شود. چنین اعمالی بدون توسل به عناصری از فرهنگ غرب اساساً امكان پذیر نیست و این نكته معمولاً مردم ما را دچار تعارض و آشفتگی می كند، زیرا یك فرهنگ در درون خود دارای انسجام است و ما نمی توانیم فرهنگ را به شكل مخلوط و بدون انسجام و برگرفته از جوامع مختلف به كار گیریم.


    رابطه دو جنس مخالف باید همواره در چارچوب ضوابط شرعی و با رعایت احکام نورانی شرع باشد . بدین معنا که بسیاری از روابط گسترده و بی حد و مرز شارع مقدس توصیه نمی کند، بلکه همواره زنان و مردان را از ورود به آن محدوده ها پرهیز می دهد . نگاه ، گفت و گو های طولانی مدت بی هدف ، آرایش نامناسب ظاهری ، تماس های بیش از حد متعارف از جمله این موارد است .
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : ارتباط با جنس مخالف

    سلام
    این خانم با این.کارهاش میخواد شما را جذب خودش کنه
    شایدم بخاطره وضیعت خانوادگی میخواد از این کشور بره اما خانواده اش اجازه نمیدن و میخواد با شما ازدواج کنه ک بتونه از کشور خارج بشه.
    بنظر من شما فقط از روی تنهایی به این خدا وابسته شدین و دلبسته نیسین
    بهتره بیشتر فکر کنید
    ودرمورد اون قضیه اخراجشون,شما اصلا مقصر نیسین بلکه چون خودشون ازپس کارها برنمیومدن از شما استفاده کردن و شما از روی انسانیت کمک کنید مقصر خود ایشون هستن ک وظیفه شون را گردن کس دیگه ای انداختن.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد